بوی ریحان

هرچه گفتیم جز حکایت دوست،در همه عمر از آن پشیمانیم...

بوی ریحان

هرچه گفتیم جز حکایت دوست،در همه عمر از آن پشیمانیم...

اوایلِ آذر

شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۸ ق.ظ

گفتم تأهل محدودیت می آورد اما نه اینطور که فکر کنی مثلاً آزادی ات را نقض کنند.نه.اما مثلاً اگر بخواهم با جزئیات توضیح دهم،باید بگویم در زردیِ قشنگِ پاییز،آنجا که تصمیم می گیری تنها پیاده بروی به جایی که اصلاً نمی دانی کجاست،دیگر فکرت نمی تواند مثل یک پرنده ی آزاد به هر جایی که دلش خواست پر بزند...با یک توری بزرگ بالای سر پرنده ایستاده ای و خود را موظف می دانی تا به یک مسیر هدایتش کنی و آن مسیر تنها باید حوالی چند چیز بچرخد: همسرت،کارت،خانه ات و زندگی ات...

اگر تصادفا از یادآوری یک خاطره و یا حتی نه صرفاً خاطره ی واقعی که شاید تصور یک موقعیت خیالیِ عجیب،خنده ات بگیرد،پیش خودت معذب می شوی...عذاب وجدان! بله! این کلمه ای است که حق مطلب را خوب ادا می کند.

تأهل خواسته یا ناخواسته فانتزی ها را محدود می کند و اگر بیشتر از حد و حدود به فانتزی ها شاخ و برگ بدهی،عذاب وجدان به سراغت می آید و من نمی توانم بگویم این خوب است یا بد...اصلا خوب و بدش نکنیم..این یک قانون نانوشته است.تأهل تو را عاقل می کند و تو دیگر نمی توانی گیج و ویج ِ افکاری باشی که هر ثانیه ممکن است به یک جا سفر کنند...

  • ۹۷/۰۹/۰۳
  • الهام باقری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی